آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
زندگی پرماجرا
جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 23:31 :: نويسنده : تنها
خدایا شکرت امروز خیلی روز خوبی بود خیلی خوش گذشت بالاخره بعداز 20روز امتحانام تموم شد.وای خیلی هوا سرد بود انقدر خودمو پوشونده بودم شبیه توپ قلقلی شده بودم فقط کافی بود یکی زیر لنگی مینداخت واسم.واسه نهار با دوستم نودولیت درست کردیم من دفعه اول بود که میخوردم ولی دوستم نه از اونجایی که خیلی عجله داشتیم فکنم ناپخته بود وخوردیم خلاصه گشنه رفتیم سرجلسه امتحان ولی از اونجایی که خدا مراد شکم رو زود میده شوهر دوستم همین امروز فارغ التحصیل شد و بهمون شیرنی داد ما هم عین دوتا گشنه پریدیم به شیرنی ها تا جایی که تونستیم خوردیم فکنم اگه اون شیرنی ها نمیرسید میمردیم از گشنگی نظرات شما عزیزان:
|
|||
|