آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
زندگی پرماجرا
شنبه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 23:55 :: نويسنده : تنها
امروز از شدت گرما کولر خونه رو روشن کردن ولی چون دریچه کولر اتاقم از زمستون پلاستیک جلوش بسته بودیم نفهمیدم تا اینکه رفتم تو حال دیدم به به چه هوای خوبی شده خلاصه چون همه سردشون شده بود خاموش کردن عصر دوباره چون مهمون داشتیم روشن کردن تا اینکه شب مهمون ها رفتن من رفتم که بخوابم یهو یادم اومد که پلاستیک دریچه کولر اتاقم رو باز نکردم بعد با کلی غر زدن و اصرار و راضی کردن اهل خونه روشن کردم تا یکم اتاقم خنک بشه تو این مدت رفتم یه سری کار دیگه تو خونه انجام بدم بعد از یک مدت اومدم تو اتاقم به امید اینکه الان وارد یه اتاق خنک و لذت بخش میشم ولی هم وارد شدم با یه اتاق گرم و دم دار روبه رو شدم نگو دریچه کولر رو یادم رفته بود باز کنم نظرات شما عزیزان:
ممنون که به وبلاگم سر زدی
وبلاگ زیبایی داری
یه فامیلی داشتیم همین جوری بود طفلی مرد!!!
شوخی میکنم دعا میکنم خوب بشی. من
ساعت11:04---13 خرداد 1391
خدا شفات بدهپاسخ:
سلام..این که خوبه چند روز پیش کولرو روشن کردم یکم کار کرد برقا رفتن داشتم از گرما هلاک میشدم رفتم پنکه را روشن کنم دیدم هرکاریش میکنم روشن نمیشه هنوزم نفهمیدم براچی روشن نشد اون روز....پسر ارام..بای
پاسخ::))))))))))))0
|
|||
|